.comment-link {margin-left:.6em;}

شنبه، 8 مهر 1385

در ارتفاع 3000 متری باد می آید
آسمان آبی است که کمی ابر
هم هست
من برای خودم سنگ می اندازم
توی خورشید
که بالای سرم چند وقت است ایستاده
و سنگ می زند به من
خورشید هم
هست

عنکبوت کوچولوی من
عنکبوت کوچولوی من
سیاه
با لکه های خاکی و خونی
چرا همش به دلم چنگ می زنه پس
عنکبوت کوچولوی من
عنکبوت خوشگل کوچولوی من

برای خودم خرم
به روی سرم می برم
کاغذ نوشته هایی با قهوه ای
از گهِ گذران ِ pulic
من برای خودم
دوست ام
خاله خرسم

چهار شنبه، 5 مهر 1385

در میانه این
شلم شوربای دانه های شن و
نموره های لخت تن،
عصا کوبیدن ابر های
انگاری خدا
خیال وحشتناک بردگی را
شلاغ می کند

*
من بیشتر از شما می خواهم
نه آنکه شما نه که بیشتر از تان
اینکه یکی نه دو تا نه
بیشتر از تان

از کفّه ی پوسیدگی
به چنگال عنکبوت شکوفایی
به کمال ُآوارگی

دوشنبه، 3 مهر 1385

برای من
آه
توی آسمان
ماه
روی زمین
به سوی تو
ته چاه
آه
ماه

سلام
دلم می خواهد تان
بلرزانید
بگردید
و تنم یک لیوان
حس
می نوشدتان تان
از یخچال
گرم کنید
لبخند بزنید

کجایی؟

یکشنبه، 26 شهریور 1385

بازوی گرفته ی پستان هات
از چشم خوابیده ی لب هامان
بعد از سکس
به بوسه ی انگشتانم بر پشتت
(از بالا تا پایین تر)
لبخند محو عجیبی می گوید
من عالی هستم

توصیف تو

 

       سر

      گردن

تن(با پستان ها

   با کلوچه

      ناف

   با شکم)

      لای

    پا      پا

    پا      پا

    پا      پا

آه
تو یک کپی هستی
از تمام شکلات هایی
که تا حالا خورده ام

ریچارد براتیگان / کپی شکلات / علیرضا بهنام

جمعه، 24 شهریور 1385

با این قیافه ی نزار
جسه ی استخوانی و
ریزه میزم
بشکن ببین چه تیزم

پنج شنبه، 23 شهریور 1385

برای تن
برای بوس
برای لای پای خیس
مردم حتا
عاشق می شوند

خدای من
دور
دور است
دستم
به سیگار نمی رسد

چهار شنبه، 22 شهریور 1385

برای تو
یک بوس گنده
از همین جا
تا همه جای تو

من بهتر می دانم
خودم
که گهم
و پتانسیل ما تحتم تشنست
و باز هم برای خودم
غم خواهم خورد
بالا خواهم آورد
بللو خواهم گفت
برای من
نقشه نکش

شنبه، 18 شهریور 1385

تا دنیا دنیا دنیاست
روز ما سفید
شب ما سیاست
تموم بال و پر ما سیاست

موی دماغ من
بلند شده
شاید برای همین
به من نگا
گا
گا
به گا
رفتم

تخم چشَم درد می کنه
"ابو دردا" شدم انگاری
داره
می ناله سمندر
تو آتیش
.
تو مجمر

پنج شنبه، 16 شهریور 1385

میدانم
من
میان شما خوب ترینم
بهتر شما
آرمین
منم
من
این گه کامل

شیخ ما قدس الله روحه العزیز را شبی خلوتی بودی به زاویه ی خویش. و آن شب عجیب شبی بودی و من را خواب نیامدی به چشم از حالی غریب. میان خانه گاه راه می رفتم و ذکر او می گفتم جل جلاله که صدایی ناگاه من را با خویش باز آورد از زاویه ی شیخ. بر سبیل فضولی چشمی به درون افکندم که شیخ را چه باشد این صدا ها که نه ذکر را ماند نه نماز را.
صورت ها بدیدم به گرد شیخ گردان همه زیبا روی و حور صفت و شیخ در میانه مویه کنان این شعر ناله می کرد. بیت:
اگر عشقم یکی بودی چه بودی
اگر دل اندکی بودی چه بودی

دوشنبه، 13 شهریور 1385

با خبر خواهد بود
خاک خوابیده
قبر خیس ماسه
ای من
تا تنم
با پستان های تو
خواب خودش را
سوراخ
در تیله بازی سوراخ
غلتید
افتاد

یا زهرا
یا خاطره
یکی شان برای
و من برای هیچ
درون خودم را نخواه
یا خواه
را
خیال آخر
فرو می برد

غرق
می خورد
دست