.comment-link {margin-left:.6em;}

خبری نیست
خیلی خبری نیست
من اینجام
تو هم بودی من اینجا بودم
من همیشه همین جا بودم
همین جا خواهم بود
نمی دانم
تو آیا فرق می کردی؟
It is ages
من پشت همین keyboard نشسته ام

چشم کلاغ ها سیاه است آنطور که از یک متری هم نمی فهمید چشم دارند.
بعضی ها می گویند برای این است که آنها چشم همدیگر را در نیاورند.
بعضی ها می گویند چون تمام وجودشان سیاه است.
من as یک کلاغ پیر خودم یک چیز دیگر می گویم.

باد می زد
بارون هم بود
ماشین هم شیشه اش پایین بود
من هم سیزده بدر شده بودم
موسیقی نمی دانم فرق نمی کرد
من دور تر بودم
نزدیک یک خدا
بوی تو هم تو نیود هنوز
من دیوانه بودم
یک دیوانه ی بیچاره
بیچاره من