.comment-link {margin-left:.6em;}

ته که نازنده والا دل روایی

بودی نبودی بودی
نبودی بودی نبیودی

زیاد مثل همیشه است
تو هم که رفتی آن دنیا
منم و این دنیا و همه چیزش که کلن هیچ وقت فرقی نمی کند
شنیده ام آن دنیا هوایش سرد است خیلی مثل من
هواست به پستان هات باشد گرم باشند همیشه
حتی اگر به دست من هم نشد مهم نیست
فوقش اینجا هم من از حسادت داغ می شوم
دیشب خوابت را دیدم

بودی من که دیگر نبودم که نیستی دیگر من که نیستم باز هم
پاییز من توی بابل خودش را گرفته من که نیستم و نیست اینجا که من نیستم باز هم
من الآن برای تو که دارم شعر عاشقانه می نویسم بگویم این را که من هستم الآن که نیستم باز هم
برای خیال خنک ابری با یک کم باد دارم برای همه جای تو مدحیه می گویم حالا که تو نیستی و من هم نیستم، باز هم چه فایده دارد
(مدیحه ها همیشه فقط به مداح و ممدوح حال می دهد)

خبری نیست
خیلی خبری نیست
من اینجام
تو هم بودی من اینجا بودم
من همیشه همین جا بودم
همین جا خواهم بود
نمی دانم
تو آیا فرق می کردی؟
It is ages
من پشت همین keyboard نشسته ام

چشم کلاغ ها سیاه است آنطور که از یک متری هم نمی فهمید چشم دارند.
بعضی ها می گویند برای این است که آنها چشم همدیگر را در نیاورند.
بعضی ها می گویند چون تمام وجودشان سیاه است.
من as یک کلاغ پیر خودم یک چیز دیگر می گویم.

باد می زد
بارون هم بود
ماشین هم شیشه اش پایین بود
من هم سیزده بدر شده بودم
موسیقی نمی دانم فرق نمی کرد
من دور تر بودم
نزدیک یک خدا
بوی تو هم تو نیود هنوز
من دیوانه بودم
یک دیوانه ی بیچاره
بیچاره من

اعصاب آدم گاهی خیلی گاهی خیلی طعم الکل را می خواهد
حتی پستان های درشتی که ساکت هم نشسه اند کافی کافی نیستند
توی من توی من از اینجا بودن وسوسه می شود که بمیرد
من برای بابا وَ مامانم وَ مامانم وَ بابام یک نخاله بیشتر نخواهم بود
من همیشه همین طور همیشه همین دور خواهم بود

خوب بودن
خوبی به من نمی کرد
من توی تو که گیج میزدم
بهتر بودم
اما
هیچ وقت
خوب نبودم

خیلی دیر بود
خیلی برای اینکه تصمیمم را عوض کنم
خرمای تولد من الکل انداخته یود
مست بودم به خدا
سوء استفاده کرد

قبل از اینکه تصمیم بگیرم همجنس باز باشم
یکی توی کونم تلمبه می زد
همیشه یک جوری کنار آمده ام
آن وسط ها برای رقاص هاست

خیلی
گاهی به تو فکر می کنم
خیلی
گاهی به یکی که دور تر است
چه فرق دارد
من برای همیشه ام
این طوری می مانم

چند وقت است دیگر بویی احساس نمی کنم
بو خیلی بد و خوب داشت
الان نه بد دارد
نه خوب

هیچ وقت
همیشه
کلن

کناره ها
کمر بار و کم
خمیر تر
خمپاره تر
خمیازه می کشد آنجایش
که کم کلماتی را تویش زمزمه می کنم که نمی فهمد
خنیا برای خودم می بافم از
. . .

آر آر اگر
خا را، را

می توانست اینگونه باشد
حتا اگر که گه می شد بعدش
چقدر خوب می بود
بوی بغل تو می بود
و شورت تو آن گوشه
می بود

خوشگل ِ من
تنها من برای تو خنیا می گرم که تو برای من دور می خندی و دوستم نداری که چانه چانه لبخند خنده دار خودت را برای نهار جوجه ها ببری که بعد از 21 روز آمده اند حماقت را جیک جیک نوک بزنند از من ِ گذشته ی نشسته.

یک روز یکی تنها قورباغه ای که در جهان بود قلیچ زیر پایش ترکاند





فلیچ
قلیچ
قی لیچ
قیلیچ
قلیچ
ق ل ی چ
لیچق

این خیار خوش مزه را میبینی.
یک روز توی کونت فورو می کنمش.
و نباید گریه کنی.
تصورش را بکن جه حالی =))

دلم می خواهد خنده بزنم اما زهر ِ بیشتر را نمی توانم تحمل کنم. پس شرط می کنم حرف نزنم. زیاد حرف نزنم. اگر شد زیادی حرف نزنم. کاش خفه می شدم. نمی تئانم صدایم را تحمل کنم. خفه شو، فتحه، میم.

خدا بزرگه، درس میشه

دیر روانه ی زیر خوابی خود را به خیال تو در گرداب پیچیده دور راه آب حمام کردم
مو های زده شده ی آن پایین هام
دیگر نرویید

ری را! ری را!
آواز های آدمیان را یک سر، من دارم از بر

خیابان ها پر است از باکره و بی پرده
و من چقدر آزادم

به پیروی امر شما، من اینجا نشسته، و به شما فکر نمی کنم.

وقتی نگاه می کنم قشنگ پستان هات را می بینم که ایستاده اند
و تو را برهنه ایستاده ای تر که برجسته تر می کنند
اما
خجسته تو خسته تری خاموش تا مثل برف
باشی

لب بام من خیس و خونین
رو حلبی ها ی زنگ زده ی مثل مو های یک پری دریایی
ناودان من
قرمز و غروب
ولو شدی در بغل سفالی من

غروب شدی
گرفته اشک شدی چشمه شدی جوب شدی
خوب تر بودی
خوب شدی

سرم درد می کند
اوقاتی که تابستان نیمه تاریک می شود تا سرم درد می کند
سرم درد می کند
اوقاتی که شنیده می کند از فکر تا به دور دست هایی که تنبک می زند لب های صورتی برف تا سرم درد می کند
سرم درد می کند
اوقاتی که سوزش پیشانی ام از نزدیکی در من گونه ی مهاجرت صدای تندر به دور دست تا سرم درد می کند
سرم درد می کند

سیگار روی میزه
آفتاب تو آسمون
تو توی یه دنیای دیگه
من توی خونمون

تمام می شوم
دارم
برای تو
تمام
دارم
می شوم

خج خج قیج قیج
صدای پستان هاش
توی تنم عقربی خودش را نیش
تویم را

فندک

شده تا حالا نصف شب از جلو کامپیوتر بلند بشن تا برین آب بخورین، بعد وقتی بلند شدین تا برین آب بخورین احساس کنین قدتون بلند تر از اونیه که باید باشه؟ (البته قد من به زور به 170 هم می رسه)

امیدوارم همتون خوب باشید

توی مترو آدم یه بار میتونه با یه دختر بخوابه. اما من امروز تنها فرصتم رو از دست دادم. چقدر یه ادم می تونه پشمون باشه.

من همیشه از متنایی که یه چیز خفن میگن بعد با توضیح دادن اون چیزی که گفتن اون چیزی که گفتن رو به گه می کشن بدم مبومد. مثل جمله ی آخر همین متن فندک که اون بالاست. یا مثل همین چیزی که الان خوندین در مورد به گه کشیده شدن متن فندک. یا همین جمله اخیر در مورد چیزی که در مورد به گه کشیدن فندک بود. و یا همین جمله اخیر که در مورد چیزی که در مورد چیزی که در مورد متن فندک بود. و یا ...
خوب من همیشه از روابط بازگشتی خوشم میومده.
(این جمله ی اخیر رو هم اضافه کنید. و این جمله ی "این جمله رو هم اضافه کنید" و این جمله ی "این جمله ی "این جمله رو هم اضافه کنید"" و ...)

تو چند کلمه بذار بچسبم

کلمه1. توی ماشین بودم
هوس کردم کوچک بودم
شاید 2 3 میلی متر
تا از پستانت بالا می رفتم
نوکش آتش روشن می کردم
به غروب آفتاب نگاه می کردم

کلمه 2. "خوب بود اگر خوب بود"
بزن تو سرم
منم مشت می زنم توی صورتت
صورتت زخمی که می شوی
خیلی قشنگ است

کلمه 3. دلم می خواد تنها باشم. هیشکی نباشه. سیگار بکشم. راه برم. دیر بخوابم. ویسکی بخورم. جلق بزنم.

کلمه 4. بی خیال
حالم بده
بگیر بخواب

کلمه 5. کلم کلمه کلمه شده
کلن کیریم
کونم داره سمندر کشت می کنه
پس کس شعر نگو کفه ی مرگت و بذار بزار حشرمو بخوابونم
من حساسم به تخمم ضربه ی جبران ناپذیر می خوره
اونوقت دپ می زنم
میرم
خدافس
[تخ]

میدانید بدی من چیست؟
من گوژپشت نتردامم
اما دختر کولی خوشگل با پستان های برجسته و کمر باریک و کون خوش تراش و لب های از بوسه جدا شده ندارم.

خوب، آدم بعضی وقت ها خیلی دلش می خواهد
خیلی خوب بود آخر
آدم مقاومتش صلب می شود
Every man has a price

ok،
کجا بودیم؟
از دست این تلفن
بیا ،

گفتم که
من هیچی نمی گم

"آهاااای! ، من اینجاااااام"
نه،
واسا ببینم
نه، هیچی، بی خیال

افسانه ها برای من خواب دارند
خواب ها برایم فکر
فکر ها torture
افسانه بود که رویای من بود


سیب زمینی هام سوخت

خوب،
برویم سر اصل مطلب
چند؟

دو زلفونت بود تار ربابم
چه می خواهی از این حال خرابم
تو که با مو سر یاری نداری
چرا هر نیمه شو آیی به خوابم

دلم می خواست یک قورباغه داشتم که خیلی برایم عزیز بود
آنوقت تو که می آمدی نزدیک مرداب
آنقدر می زدم توی سرش که قور قورش در می آمد
چون قورباغه دوست داری

پستان همه چیزش خوب است
حتی اسمش

توی خواب
آنقدر لخت برایم رقصیدی
که گل و بته های قالی دوره ات کردند
و من عرق کرده بودم

بيا
بيا رفتم گريه خريدم صبح
بگذارم لاي پستانهات
و صورتم را بگذارم روي شكمت
و سرم را
لاي پاهايت
درد دل كنم
بيا ديگر اين همه دوري
به خدا من غلط كرده ام
بيا

با غمزه مي گويم
تا نتواني انكارم كني
كه من پشت اين كيبورد
نشسته ام و مي نويسم
براي تو