.comment-link {margin-left:.6em;}

پنج شنبه، 31 خرداد 1386

دلم می خواست یک قورباغه داشتم که خیلی برایم عزیز بود
آنوقت تو که می آمدی نزدیک مرداب
آنقدر می زدم توی سرش که قور قورش در می آمد
چون قورباغه دوست داری

8 Comments:

Post a Comment

<< Home