.comment-link {margin-left:.6em;}

دوشنبه، 30 مهر 1386

اعصاب آدم گاهی خیلی گاهی خیلی طعم الکل را می خواهد
حتی پستان های درشتی که ساکت هم نشسه اند کافی کافی نیستند
توی من توی من از اینجا بودن وسوسه می شود که بمیرد
من برای بابا وَ مامانم وَ مامانم وَ بابام یک نخاله بیشتر نخواهم بود
من همیشه همین طور همیشه همین دور خواهم بود

شنبه، 28 مهر 1386

خوب بودن
خوبی به من نمی کرد
من توی تو که گیج میزدم
بهتر بودم
اما
هیچ وقت
خوب نبودم

خیلی دیر بود
خیلی برای اینکه تصمیمم را عوض کنم
خرمای تولد من الکل انداخته یود
مست بودم به خدا
سوء استفاده کرد

قبل از اینکه تصمیم بگیرم همجنس باز باشم
یکی توی کونم تلمبه می زد
همیشه یک جوری کنار آمده ام
آن وسط ها برای رقاص هاست

شنبه، 14 مهر 1386

خیلی
گاهی به تو فکر می کنم
خیلی
گاهی به یکی که دور تر است
چه فرق دارد
من برای همیشه ام
این طوری می مانم

چند وقت است دیگر بویی احساس نمی کنم
بو خیلی بد و خوب داشت
الان نه بد دارد
نه خوب

هیچ وقت
همیشه
کلن

جمعه، 13 مهر 1386

کناره ها
کمر بار و کم
خمیر تر
خمپاره تر
خمیازه می کشد آنجایش
که کم کلماتی را تویش زمزمه می کنم که نمی فهمد
خنیا برای خودم می بافم از
. . .

آر آر اگر
خا را، را