.comment-link {margin-left:.6em;}


وقتی مردم موجودیت کلاغ رو درک نمی کنن می خوای من براشون از from dusk till dawn حرف بزنم؟

----------------------------------------------------------------------

پس چرا نیستی؟

----------------------------------------------------------------------

اعصابم خورده
نمی دونم از کدوم
دیشب بود یا پریروز
یه موقعی یه خیالی بهه سرت میزنه خوشحال میشی ولی ما تحتت که پاره شد می فهمی که نمی زد بهتر بود

---------------------------------------------------------------------

داشتم برای احمد تو دانشگاه (همین جور که داشتیم از دانشکده ریاضی به سمت تربیت میرفتیم) از سوپاپ ها زندگی و به خصوص موسیقی حرف می زدم. به جاهای حساسش رسیده بودم و عین همیشه با صدای بلند داد میزدم تا به جایی رسیدم که : "انقدر می کنه تو کونت تا گشاد شی" البته حرفم کاملا فلسفی و قابل فهم بود اما یه پسره و دوست دخترش که کنار شمشادا زیر سایه ی درخت توت نشسته بودن و داشتن دل و جیگر معامله می کردن نمی دونم چرا حرمت کلام عمیق من رو درک نکردن و زدن زیر خنده؟

-------------------------------------------------------------------

یکی مرا بغل کند لطفا
قیافه اش مهم نیست
اندامش
فقط
کمی
(از آن سمت که گفته ام)
لخت
با هم
در تخت کوچکم
دراز بکشیم
بی ارگاسم
تا صبح بخوابیم
...
یکی مرا بغل کند لطفا

1 Comments:

Post a Comment

<< Home