.comment-link {margin-left:.6em;}


شب بود زمستان بود بیابان بود ...

مست از آن جامم که هیچش در دهان نیست
ترجیه میدادم خیابان هارا متر می کردم
زیر آسمان داغ
یک قلپ آب میخوردم

چشات بس که قشنگه ...
وای وای وای
وای چه چشایی

1 Comments:

  • نه فك نكنم
    مهم نيست
    شما چند نفر مثه هم مي نويسيد
    نوشته هاتون رو دوست دارم
    ;)

    By Anonymous Anonymous, at 7/30/2005 8:41 AM  

Post a Comment

<< Home