.comment-link {margin-left:.6em;}

خوشم میاد هر وقت دلم بخواد میتونم کاری کنم که حالم جوری بد بشه که نتونم زندگی کنم. (نه اینکه الان دارم می کنم)

زاهد شراب کوثر و حافظ پیاله خواست
تا در میانه خواسته ی کردگار چیست

و البته

حاجت مطرب و می نیست، تو برقع بگشا
که برقص آوردم آتش رویت چو سپند

--------------------------------------------------------------------

تو فیلما و کتابا همیشه یه جوری میگن: «همیشه یه امیدی هست» که انگار خیلی چیز خوبیه. ولی موقعی هم هست که یه نفر با تمام اجز و بد بختی با افسوسی خشن ناله می کنه که: «ز صحرای دل بی حاصل مو // گیاه نا امیدی هم نرویی»*

*بابا

-------------------------------------------------------------------

نمی دونم چرا یاد یکی از رفقای قدیمم (یادش بخیر) افتادم که می گفت دختری که می خوای بدونی درس حسابیه یا نه باید به شصت پاش دقت کنی و به دماغش. ولی خودم بر این عقیده ام که کونش مهم ترین نکته است که گنده و بد قواره نباشه. قلمی و خوش تراش بهتره (مث خودت).

------------------------------------------------------------------

یه ماشین از کنارت رد میشه با شیشه های پایین و صدای ضبطش تا آخر. با خودت (یا کسی که کنارته) میگی: «بی فرهنگ!».
اما هنگامی که هوا ملایم و مطلوب و خنک است، شما پشت فرمان اتومبیل نشسته اید و شیشه ها را پایین داده اید. باد گاه با شدت و گاه آرام صورت تان را لمس می کند. آنگاه از حجم صدای بالای موسیقی مورد علاقه تان که در صدای باد می پیچد، تا چه اندازه لذت می برید.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home