.comment-link {margin-left:.6em;}


گذشت
زیبایی های زود گذر تو
پیری کنون
آوایت به زوزه ی گرگی به گاه مرگ
یاد هایت
به وسعت آسمان
به پوچی لکه ی ابری کوچک به تابستان داغ

قلب من
تو را در گورستان دور ترین
به زیر سایه ی بیدی
کنار باریکه آبی
زلال
به تنهایی هماره ات می سپارم
تا دیگر کس نگویدم:
"او نیست؟"

1 Comments:

Post a Comment

<< Home