.comment-link {margin-left:.6em;}

موهاتو ریختی تو پر و پاچه ی من
سیاه شدم
سیاه قهوی ای
حالا که رفتی
یکی رفت
یکی موند
هردو تا رفتن و موندن

5 Comments:

  • نوشتن خيلي بهتر از خوندنه.. كمي تهور مي خواد كه من ندارم

    By Anonymous Anonymous, at 4/03/2006 10:49 AM  

  • من خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی زیاد دارم یک کم تهور میخوای ؟

    By Blogger 4040e, at 4/03/2006 11:52 AM  

  • سلام به آرمين عزيز/ممنون كه قدم را به آمدن خانه ي من رنجاندي/خسته نباشي دوست خوبم.مطالبي صفحه ي وبلاگت را خواندم .بعضي هاشان را هم خوانش كردم.بي تعارف به دلم نشست مخصوصا شعر ها .گرچه در برخي از شعر هايت از زبان محاوره استفاده شده است و موجب اخطلاط معنايي شده يا به زبان ديگر تنافر لغت را با عث شده. مثل (هر دو رفتن . موندن)/در شعر آخر/ كه دو كلمه (رفتن و موندن)در واقع مصدري نوشته شده ولي شما به قصد فعل از آنها استفاده كرده ايد.كه متاسفانه ديگه كت وشلوار كه از خيرش گذشتيم، اين دو كلمه حتا شرت هم ندارند. با اين حال من از خواندن شعر هات لذت بردم. راستي بعضي از كلمات شما كه به جاي كت و شلوار "فراك "پوشيدند( چشمك ) جدي نگيريد شوخي بود.باز هم به خاطر دوستي ممنون .منتظرت هستم سر بزنيد .تايادم نرفته در مورد تشخص كلمات هم در بعضي جاها باهات موافقم .ممنون .جاري از عشق باشي دوست خوبم

    By Anonymous Anonymous, at 4/03/2006 12:53 PM  

  • whooo whoo whooo - jari az eshgh nashia hala in ye chizi goft !

    By Blogger Ahmad, at 4/04/2006 10:35 PM  

  • تو سیاه شدی ؟
    ببینم تو اراکی نیستی ؟
    خواب هم میبینی ؟
    شربت سینه من خوردم دیروز راستی
    اسمش قشنگ بود !

    By Blogger Ahmad, at 4/04/2006 10:37 PM  

Post a Comment

<< Home