.comment-link {margin-left:.6em;}

شبی کاپیتان هوک کشتی اش را دریا بغل کرد

به باد معتقدم
به طوفان
سجده می کند دکلم
من سجده می کنم به طبیعت
کشتی من می رقصد و جامه می درد
اشکم می خورد به زمین
آری
همه خائن اند
حتی آن پای چوبی من
حتی طوطی من

0 Comments:

Post a Comment

<< Home