.comment-link {margin-left:.6em;}

گلدان کنار حیاط ریشه اش دارد می خشکد


سوراخ سوراخ سوراخ
مورچه های تو در تو
تاریک و حاره ای
من را به آرواره های دندانه دندانه در من فرو رفته
می کشند
تا به مقتضا تکه تکه کنند
و به مقتضا بخورند

کرم لزج ِ خپل ِ بو گندو و کور ِ صدای من
در بند بند خود می پیچد:
"آهای مورچه ها!
آهسته،
من شاعرم به خدا"

1 Comments:

Post a Comment

<< Home