.comment-link {margin-left:.6em;}

گاهی فکر می کنم هنوز خیلی زودم و مانده تا.
اما لای انگشت های پای تو انگشت های من در خواب لبخند می زنند.
مو های خورشید هم قهوه ای می شود.
اینکه اگر هم وقت نشد، خوب، نشده.
من مثل جغجغه ی خرابی صدایم خفه است، ولی به هرکه دوست داری تو بخند.
من جگر کباب شده و نیمپز دوست دارم با خون.
این جمله ها را برای تو رشته می کنم. امشب پاستا خانه ی من.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home