.comment-link {margin-left:.6em;}

ماست هاتان ترشیده
آفتاب بند
خوابتان هم
نمی آید
می دانم

من زخمم را میکنم
دو روز در میان
و یاد انگشتانم می افتم
در شورت باکره های تازه
بوی خون
شوری خون
گرمای خون

ماست هاتان ترشیده
آفتاب ماسیده
دختران تان همه بی پرده
نمی آید
می دانم

اما من چه کنم؟
زخم من به خون دخترکان شما
آفتاب شما به انگشتان من
این معامله یک عادلانه است
انگشت، من
شما ماست

(به نوشتن من. شما به زاییدن دختران پر خون)

0 Comments:

Post a Comment

<< Home