.comment-link {margin-left:.6em;}


یک لیوان بستنی است
با قاشقکی استیل

پیرهن زردشان را پوشیده اند
نسل ها اکنون ها

بستنی نه در دهان ما آب می شود
و قاشقک نه در دهان ما فرو

و اینجا چرا باد نمی آید
چرا لباسش را در نمی آورد اگر من بخواهم این waiteress

و کودکی در ِ خانه شان نشسته آن طرف کوچه
مشت مشت خاک می خورد

"یک بستنی دیگر لطفن"
- همان رنگ قبلی آقا؟
"نه به رنگ لب های خودتان باشد خوب است
و از چشمها تان یکم رویش بپاشید
و انگشتتان را کنارش فرو کنید
ممنون"

1 Comments:

  • یک کمی لطفا سینه هایتان را هم بستنی را بگذارید میانشان .مرسی

    By Blogger Ahmad, at 2/23/2006 10:18 PM  

Post a Comment

<< Home