.comment-link {margin-left:.6em;}


سر خودش را به سنگ کوبید
دراز کشید
و آواز قدیمی اش را خواند
و باد ها دست دختران سپیدار را گرفتند و رقصیدند
و پاییز همه شان را لخت کرد
باران نوک پستان هاشان را بوسید
و خون روی سنگ به زمین رسید

5 Comments:

Post a Comment

<< Home