بانو بوران داشت می رقصید
"سلام عرض می کنم آقای باد"
کلاهش را بلند کرد و گفت و رفت نشست
آقای برودت
همه جمع بودند، (جشن چی بود یادم نیست)
من هم که یخ بسته بودم
لبخند به لب نشسته تماشا شان می کردم
مادمازل ابر و عالی جناب مرگ را
که با هم چیزی پچ پچ می کردند و شاد می خندیدند
چه شب خوبی بود
|
00:38
|
| |
|

1 Comments:
چه شب سردی بود
By
Anonymous, at 2/18/2006 9:58 PM
Post a Comment
<< Home