دستپاچه
آفتاب ظهر از پنجره آمد بیدارم کرد:
"خواب دیدی
بیدار شو"
و یک لیوان آب داد خوردم
بلند شدم و لباس پوشیدم
همانجا ماند تا رفتم
عصر هرچه فکر کردم خوابم یادم نیامد
و به یاد آفتاب لبخند زدم
|
00:59
|
| |
|

دستپاچه
آفتاب ظهر از پنجره آمد بیدارم کرد:
"خواب دیدی
بیدار شو"
و یک لیوان آب داد خوردم
بلند شدم و لباس پوشیدم
همانجا ماند تا رفتم
عصر هرچه فکر کردم خوابم یادم نیامد
و به یاد آفتاب لبخند زدم
|
00:59
|
| |
|
1 Comments:
خوب بید
By
4040e, at 2/17/2006 7:50 AM
Post a Comment
<< Home