باید می گفتم این را
باد با من نیست
خوابم نمی برد به کجا ها که نمی دانم تو چه درد می آری
من تازه به زور 21 خواهم شد که چه زجر بود از 13 و 13 و 13
من دور و برم همه تاریک نیست اما همه تاریکی هست
من به کدام اعداد باید وصله کنم خود را تا شب ها آزاد باشم برای خواب با خواب بی سنجاق
این ها همه دوار دارند دور سرم همه چیز
مقابل من ایستاده بایست
من می ترسم تمام شوم و نمیرم
مرا بخواب و مرا مسموم کن و بکش با من
می شنوی؟
|
01:38
|
| |
|

5 Comments:
چرا وفتي ميام اينجا اشك ميگيردم
چرا وفتي ميبينمت شرم برم ميداره
به تو بد كردم
بميرم كه بخوابي؟
By
Ehsan, at 12/14/2005 2:32 PM
:(
By
Anonymous, at 12/14/2005 4:20 PM
میخوانمت
By
Anonymous, at 12/15/2005 12:04 AM
in ham url doroste man
By
Anonymous, at 12/15/2005 12:05 AM
:((
By
Ahmad, at 12/16/2005 1:05 AM
Post a Comment
<< Home