.comment-link {margin-left:.6em;}

چهار شنبه، 23 آذر 1384


باید می گفتم این را
باد با من نیست
خوابم نمی برد به کجا ها که نمی دانم تو چه درد می آری
من تازه به زور 21 خواهم شد که چه زجر بود از 13 و 13 و 13
من دور و برم همه تاریک نیست اما همه تاریکی هست
من به کدام اعداد باید وصله کنم خود را تا شب ها آزاد باشم برای خواب با خواب بی سنجاق
این ها همه دوار دارند دور سرم همه چیز
مقابل من ایستاده بایست
من می ترسم تمام شوم و نمیرم
مرا بخواب و مرا مسموم کن و بکش با من
می شنوی؟

5 Comments:

Post a Comment

<< Home