.comment-link {margin-left:.6em;}


غم می ریزد از من
بوی برگ می دهم به پاییز
و باران زردی من را به خدا سپرد و رفت
خدا حافظت باشد

تمام طبیعت من خالی شده
نوستالژی ام به VCC
خوابم به Ground سیم بندی شده
و حروف تنم را Haffman
در همینجا Code کرده در درختان یخ
و خودتراش من روی صورتم خطهای اریب می کشد

غم من را نخور تلخ است
ندادم آزمایشگاه اما ارسنیک دارد انگار

0 Comments:

Post a Comment

<< Home