باز کلمات به دنبال من می آیند
و تلق تولوق شان دم بیمارستان
من را شرمنده می کند
"ببخشید آقا به حرف من گوش نمی دهند"
دستم را روی لبانم بهشان هیش می کنم و لبخند می زنم
و به کوچه ی پشتی که می رسیم
می زنیم زیر خنده
حالا نخند کی بخند
|
00:57
|
| |
|

2 Comments:
داشتم با کلمه هایت
دعوا میکردم سخت
آنها سرخ شده بودند
بعد بنفش و سیاه
که برق رفت
داشتم تازه
لحد را کنار میزدم و
واژهایت از ترس شاشیده بودند زرد
بعد سفید و نوشتم پلشت (این بار با ترس)
که همه چیز رفت
گفتم:
"شاید گفتم...
شاید
بگذار این را post کنم
فعلا"
By
Ehsan, at 2/28/2006 2:18 AM
ببخشید آقا
دستهای من گاهی
نا فرمانند
شلوارم را حتی
بالا نمی کشند
By
4040e, at 2/28/2006 7:22 AM
Post a Comment
<< Home