.comment-link {margin-left:.6em;}

باز کلمات به دنبال من می آیند
و تلق تولوق شان دم بیمارستان
من را شرمنده می کند
"ببخشید آقا به حرف من گوش نمی دهند"
دستم را روی لبانم بهشان هیش می کنم و لبخند می زنم
و به کوچه ی پشتی که می رسیم
می زنیم زیر خنده
حالا نخند کی بخند

2 Comments:

  • داشتم با کلمه هایت
    دعوا میکردم سخت
    آنها سرخ شده بودند
    بعد بنفش و سیاه
    که برق رفت

    داشتم تازه
    لحد را کنار میزدم و
    واژهایت از ترس شاشیده بودند زرد
    بعد سفید و نوشتم پلشت (این بار با ترس)
    که همه چیز رفت

    گفتم:
    "شاید گفتم...
    شاید
    بگذار این را post کنم
    فعلا"

    By Blogger Ehsan, at 2/28/2006 2:18 AM  

  • ببخشید آقا
    دستهای من گاهی
    نا فرمانند
    شلوارم را حتی
    بالا نمی کشند

    By Blogger 4040e, at 2/28/2006 7:22 AM  

Post a Comment

<< Home