.comment-link {margin-left:.6em;}


چه چیز مهم تر از آن است در زندگی؟ چک رفت جام جهانی. یک فنجان قهوه ی تلخ در یک کافه در هفت تیر. و صدای شلیک همان هفت تیر که می رود توی قلب طرف تیرش. کدام طرف؟ خوب همان هفت تیر دیگر. که می خندید. و آب پاشید روی سرتان. از خواب پریدی. روی شاخه همان سپیدار نشستی. و آن فکر لعنتی آمد پیشت. می گوید کجا نشستی؟ می گویی جلوی کامپیوتر. و یک buzz می فرستد. گوشت زنگ می زند. می گوید این را تو فرستادی؟ تاریخش مال دو سال پیش است. می گویی دو سال پیش فرستادم. می گوید تکرار. و یکی می گفت. مرگ پایان تمام پرسش هاست. اما چرا با ذهن من در یک تخت نخوابید؟ و گوشت از فشار هد ست درد می گیرد.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home