.comment-link {margin-left:.6em;}


تو بودی
که هزاران گلبرگ بودی
بر آسمان زمان من
بودی
کنار به کنار عصر ها ی خیال و غمباد
نبودی
ولی
بودی
نمی دانی
که چه بودی
شب ها که نیستی
من برای چه تا بوغ سگ
با صدای خروس می روم که بخوابم
نمی دانم پروانه ها
چند ساعت از شب که گذشت
بال هاشان را
روی چشمانم باز می کردند
که تو بودی؟
هیچگاه
مرا
حتی هیچ گاه
اگر چه نبودی
بودی
نمی دانم اما خواهی بود یا نه
و مسئله این نیست
اما
دست راستم
بر تمام کثافات عالم
که تو هستی

0 Comments:

Post a Comment

<< Home