.comment-link {margin-left:.6em;}


چند پیک بده
از آن ویسکی
تا برایت
شعر بشاشم

1 Comments:

  • پر كن پياله را ،
    كاين آبِ آتشين ،
    ديري است ره به حالِ خرابم نمي برد
    اين جام ها كه در پي هم مي شود تُهي
    درياي آتش است كه ريزم به كام خويش
    گرداب مي رُبايد و آبم نمي برد
    من با سمندِ سركش و جادوئي شراب
    تا بيكران عالم پندار رفته ام :
    تا دشت پُر ستارة انديشه هاي گرم
    تا مرز ناشناختة مرگ و زندگي
    تا كوچه باغ خاطره هاي گريز پا
    تا شهر يادها
    ديگر شراب هم
    جز تا كنار بستر خوابم نمي برد !
    هان اي عقاب عشق !
    از اوج قله هاي مه آلود دور دست
    پرواز كن به دشت غم انگيز عمر من
    آنجا ببر مرا كه شرابم نمي برد
    آن بي ستاره ام كه عقابم نمي برد !
    در راه زندگي ،
    با اينهمه تلاش و تمنا و تشنگي ،
    با اينكه ناله مي كشم از دل كه : آب ! آب !
    ديگر فريب هم به سرابم نمي برد
    پركن پياله را ………. !

    By Anonymous Anonymous, at 10/23/2005 2:34 PM  

Post a Comment

<< Home