.comment-link {margin-left:.6em;}

ما در میان خرابه های خود
خمیر مایه ی خاطراتی خرد شده
و آواره خندیدیم

حالا که خاکستر بر مو ها و صورت و دست هامان
خداست
چشم هامان سیاهی بی حدی را
و لب هامان سکوتی نخواستنی را

. . .

اینکه بود
ما نکردیم
نمی توانستیم
اکنون کدام سو را
به گردی زمین برویم

. . .

بگذار سرم را لای مو هایت
من می ترسم از

این جوجه تیغی را بغل کن

1 Comments:

  • dorood.shabihe in bood :
    rasti joojetighiye delam zood ram mishavad to faghat salam kon tigh haye tondo tize oo ba salame to tamam mishavad ,,,,,,,,,,

    By Anonymous Anonymous, at 5/30/2006 8:16 PM  

Post a Comment

<< Home