.comment-link {margin-left:.6em;}

حاجی بنده چی بودم
حاجی بنده چی شدم

(آصف/حاجی)

سیاهی لشگر ها و آدم های غیر مهم را چه راحت می کشند در فیلم ها.
"من را نکشید. من خوب نقش احمق ها را بازی می کنم.
تو را خدا فقط یک صحنه ی دیگر."

تا حالا دلتان خواسته انگشت های یک نفر را گاز بگیرید؟ یا شکمش را بلیسید. یا دود سیگار را دهان به دهان کنید با کسی؟

کتاب های بلند نمی توانم بخوانم. انگار خیلی تهش دور است. آن قدر است که در راه می مانم و هرگز نمی رسم. و این ترس باعث می شود نتوانم بخوانم. حوصله اش را نداشته باشم.

من می خواهم بخوابم. ولی نه تنها.
من می خواهم نه تنها بخوابم ولی نه آرام و معمولی.
من می خواهم نه تنها نه معمولی
در تقابل سختی بخوابم.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home