سیگاری بودیم
کبریتی هم شدیم
در دالانی که باد خاموش
می کرد و سکوت گوش
می داد
فندکی نبود
اگر بود چراغی را تا با نان و پنیر و هندوانه
شیرین و شور
خواب ماهور را می دیدیم
و می خندیدیم
تو می گفتی: "ما را تا کجا بردند
تا کجا را ما بردند
تا ما را کجا بردند"
و می رفتی که می گفت کاسه ی چشمم:
"کجا؟
تا ما را بردند"
الآنه بر می گردیم
|
22:20
|
| |
|
3 Comments:
: )
By 4040e, at 5/09/2006 1:21 PM
این علی هم جز :) کاری ازش بر نمی یاد
By Maryam, at 5/09/2006 1:38 PM
dorood.yek sedaee miayad az tooyash va mineshinad dorost vaste halazooni goosham sedaye .....ghashang ast .shad va movafagh bashi bedrood
By Anonymous, at 5/09/2006 8:00 PM
Post a Comment
<< Home