.comment-link {margin-left:.6em;}

چیزی آمد بیرون
از دست های من
از گوشت هایم
و ریخت روی تخت را لزج و بو گندو شد
تو جیغ می کشیدیم من شوکه بودیم
و بیرون سرما سکوت کرده بود
همه جا شده بود سبز ِ قرمز ِ لیز
و همه چیز دیگر نبود:
من توی تاریکی تنها بر هیچ جا نشسته
چشم هایم را
بسته بودم

من این حوری میخوابم
و من اینجوری از خواب می پرم

2 Comments:

  • سلام. خوبي؟ ممنون كه بهم سر زدي. چه شعراي وحشتناكي مي گي تو؟؟؟؟؟ حالا آخرش اون چيز لزج و بوگندو چي بوووووووووووووود؟؟ موفق پيروز و عاشق باشي. قربانت..........عسل

    By Anonymous Anonymous, at 4/20/2006 9:27 AM  

  • dorood.boo ke jaye khodash noorash ham chashm ra mizand va sedayash chang mikeshad be ancheke nabayad.....shad va movafagh bashi bedrood

    By Anonymous Anonymous, at 4/20/2006 10:17 PM  

Post a Comment

<< Home