.comment-link {margin-left:.6em;}


دل آدم ها خیلی وقت ها برای خیلی چیز های مختلف می گیرد. باید یک چیزی مثل این مایع ها که می ریزند توی توالت برای رفع گیر دل آدم ها هم اختراع شود. و برای موارد حاد تر حتی چیزی مثل این فنر های لوله باز کنی باشد هم بهتر است. دل من سال هاست وا نمی شود.

کنار حیاطی داشتم برای خودم دنبال یک چیزی می گشتم. برای اولین بار بود آن طرف ها. از دور که داشتم پرواز می کردم یک چیزی برق زد انگار. باعث شد بیایم روی بام شان. اما از آنجا چیزی نبود. آرام بال زدم نشستم گوشه ی حیاط لبه ی باغچه. دلم می لرزید. ولی ترس... من کلاغ بودم مثلن. آخر نمی دانید وقتی یک چیز برق می زند چه بر سر یک کلاغ می آورد. باید پیدایش می کردم. شاید قشنگ ترین تکه حلبی را پیدا می کردم که نظیرش تا هفت محله آن طرف تر نبود. شاید ها برای کلاغ ها مهم است. و انگار ها.

1 Comments:

Post a Comment

<< Home