دستمال سرخی که کنار دیوار افتاده بود با باد گوشه هایش گاهی آرام تکان می خورد. حصیری که تویش کادو ها پیچیده شده بود گوشه ی تخت آویزان بود. فقط یک گلوله مانده بود از دیشب. آسمان آن طرف پنجره تاریک و سوراخ سوراخ بود.
|
00:03
|
| |
|

دستمال سرخی که کنار دیوار افتاده بود با باد گوشه هایش گاهی آرام تکان می خورد. حصیری که تویش کادو ها پیچیده شده بود گوشه ی تخت آویزان بود. فقط یک گلوله مانده بود از دیشب. آسمان آن طرف پنجره تاریک و سوراخ سوراخ بود.
|
00:03
|
| |
|
0 Comments:
Post a Comment
<< Home