.comment-link {margin-left:.6em;}


من از یک شکست عاشقانه می آیم
چینی بند زن هم گفت بند نمی خورم
رفتگر گفت تکه هایم از زمین جمع نمی شود
مادرم گفت تو عاشق سر بهشتی
کلاغ ها ی محله دیگرم تحویل نمی گیرند
داستانی که جلوی آتیش باید می گفتم
شروع نشده تمام شد
دیوانه نشده به تیمارستان بردنم
حالا
هستم
کاری داشتی
توی همون لونه ی تنها

و این نوشته ی عاشقانه هم
مانند بقیه شان
مزخرف شد

0 Comments:

Post a Comment

<< Home