همه ی سلول ها
جمع و باز شونده
در آواز به گلو انداخته ی زندانی رگ هایم
که طمع تیز لب های خونینی را دارد
خسته اند
|
01:02
|
| |
|

همه ی سلول ها
جمع و باز شونده
در آواز به گلو انداخته ی زندانی رگ هایم
که طمع تیز لب های خونینی را دارد
خسته اند
|
01:02
|
| |
|
2 Comments:
ومن خسته از روزهاي كه ديگر سلامي براي گفتن خوشحالم نمي كند
By
Anonymous, at 1/06/2007 9:11 AM
: )
By
4040e, at 1/06/2007 10:08 AM
Post a Comment
<< Home