خال
خط
خمیدگی
،
دشتی از صدا
در شب سرد تابستان
می زند زخمه
بر بازو
،
کم دارد
کمی
غم دارد
بوس
بر بوس
،
تصنیف:
تو مرا خورشیدی
به رخم تا تابیدی
رفتی و
نپرسیدی
به سرم چه گذشت
چه گذاشت
سرنوشت ِ من
|
13:43
|
| |
|
.comment-link {margin-left:.6em;}
خال
خط
خمیدگی
،
دشتی از صدا
در شب سرد تابستان
می زند زخمه
بر بازو
،
کم دارد
کمی
غم دارد
بوس
بر بوس
،
تصنیف:
تو مرا خورشیدی
به رخم تا تابیدی
رفتی و
نپرسیدی
به سرم چه گذشت
چه گذاشت
سرنوشت ِ من
|
13:43
|
| |
|
2 Comments:
آه!
By Anonymous, at 8/23/2006 3:09 PM
دلم می خواست مستانه در این اقیانوس پهناور فرو روم و انقدر در دل امواجش جستجو کنم که اخر بدان جزیره ای برسم که وفا انجا ما وا گرفته و سرنوشت برای تحقق با تو بودن سرشار از اشتیاق است .
By Anonymous, at 8/24/2006 10:18 AM
Post a Comment
<< Home