.comment-link {margin-left:.6em;}

جمعه، 1 مهر 1384


دلم عین همیشه درد معده ام دارد قیلی ویلی سیگار نکشیده نشسته نخواب باید بدانی انگشتم را که تویش نمی دانی گفته بودم آری پستان هایت نشسته بودم داشتم برای خودم گریه مگر دعوا داری که توی خوابم بودی دیشب دلم می خواست مست سخت است هوای آزاد نزدیک مگر می شود ببینی و ببویی ولی آخ عجب سرخوشی پوچ می چسبد.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home