به من
مات
که تنهایی راهروی دانشکده ی فیزیک را
طرح می زدم
برای چه؟
زیبا هم هست
و باز به من خیره است
و من خنده ام می گیرد
و او خیره است
و او زیباست
به کاغذش نگاه نمی کند
ترن آمد
من میروم
نمی روم
میروم
نمی روم
... رفتم
... نباید می رفتم
|
17:23
|
| |
|

0 Comments:
Post a Comment
<< Home