.comment-link {margin-left:.6em;}

دوشنبه، 21 شهریور 1384


آن پیانو را خفه کن
تار من
دارد میرقصد
من که ولش می کنم
آزاد است برای خودش

به او بگو که من دیگر به او نمی گویم
من با همه ام
همه ی من اوست
او که نیست
منم اینجا تنهایم

آخر این چرا نمی فهمد
من جریهه تویم خورده
جریهه ی اینکه نمی فهمد

نمی فهمد
منم اینجا تنهایم
منم اینجا تنهایم
منم اینجا تنهایم
منم اینجا تنهایم
منم اینجا تنهایم
منم اینجا می گریم
منم اینجا مینالم
منم اینجا آواز تو را باید می خوانم
منم اینجا همه نیست
منم اینجا تارم آزاد است
منم اینجا در گیرم
منم اینجا تنهایم

0 Comments:

Post a Comment

<< Home