.comment-link {margin-left:.6em;}


من نه این گونه ام
من نه این گونه بوده ام

آنگاه که دلم در نادیدنش می گرفت
از جفایش می سوخت
آتش را زردشت وار مقدس می داشتم
سوز را همخوابه ی خویش می کردم...
سمندری بودم
(سلطان خزندگان)
دنیایم همه آتش
همه گرمای شعله
همه خورشید بود

اکنون
همچون قورباغه ای لزج شده ام
از اندک حرارت ظهر به مرداب می جهم
آتشم پاره پاره می کند

دگردیسی دیگرباره ام می باید در آتش شوق
در خورشید فراق
در زهراب نظر
و رقص در نفس اژدهای یاد
در جوش شراب

دگردیسی دیگرباره ای
از بیچارگی وزغ
تا سرخی سمندر در مجمر زهره


//دوازده اردیبهشت هشتاد و سه
پشت فتوکپی جزوه های مدار منطقی

1 Comments:

Post a Comment

<< Home